روابط مشتری و ارباب رجوع یکی دیگر از معضلات اساسی در ایران..

 سلام دوستان عزیزم.. حالتون خوبه؟؟؟ خسته ی امتحانات و درسا نباشید.. امیدوارم همه از فصل امتحانا راضی بوده باشید.. از همه ی دوستان خوبم عذر میخوام که دیر آپ کردم و کمتر بهتون سر زدم.. امیدوارم بتونم جبران کنم.. امروز سومین معضل اجتماعی و اساسی در ایران رو براتون گذاشتم.. نمیگم لذت ببرید, ازتون میخوام با دقت این مطالب رو بخونید و سعی کنید اون رو در اطراف خودتون عملی کنید.. ممنون از همتون..

سلامت روابط تجاری در عرصه های مختلف موضوعی است که اگر جدی گرفته نشود میتواند لطمات جبران ناپذیری به اقتصاد و جامعه وارد آورد. نقش تک تک افراد در ایجاد فضای سالم تجاری و داد و ستد از اهمیت بسیاری برخوردار است. نمونه هایی از برخوردهای غلط متداول در این زمینه عبارتند از:
 
برخورد غلط با مشتری: گاهی اوقات برخورد صاحبین صنایع و فروشندگان اجناس، بسیار زننده و ناخوشایند است. عدم رعایت ادب، بدرفتاری، جواب های نادرست، بها ندادن به خواسته واقعی مشتریان و سعی در تقلب، از نمونه های بارز اینگونه برخوردها است. تلاش برای کسب سود بیشتر بدون بالا بردن کیفیت محصول، ارائه قیمتهای غیر واقعی و ارائه ننمودن خدمات مناسب پس از فروش نیز بازار فعلی را تحت تاثیر قرار داده است. عباراتی مانند "جنس فروخته شده به هیچ وجه پس گرفته نمی شود" یا "تعویض نمی شود" بسیار زیاد و عباراتی مثل "حق با مشتری است"، بسیار کم دیده می شود. برخی فروشنده ها وقت کافی برای توضیح محصول به مشتری صرف نمی کنند، برخوردی سرد دارند و اگر مشتری اقدام به خرید محصول نکند عصبانی و دلخور میشوند. سعی در قبولاندن حرفهای خود در خصوص یک جنس بخصوص دارند بدون اینکه سلیقه و خواسته مشتری را مد نظر داشته باشند. اجناسی را با برند و برچسب تقلبی به جای اصل به مشتری معرفی میکنند. راه صحیح: مشتری مداری و رضایت مشتری را همیشه اصل اول قرار دهیم. با رفتار خوب و ارائه خدمات بهتر، مشتری را جذب تجارت خود نماییم. بدانیم که نقش همه افراد در داشتن یک اقتصاد پویا برای یک کشور ضروری است. احترام به مشتری را فراموش نکنیم و بدانیم که او پادشاه است. صداقت در کار و تجارت را هیچگاه فراموش نکنیم.

کلاس اجتماعی متخلفین این گروه: C

قیمت های متغیر: روی اجناس خود اتیکت قیمت نصب نمی کنند و به اصطلاح قیمت را از روی ظاهر مشتری تعیین میکنند. از اعتماد مشتریان قدیمی خود سوء استفاده میکنند. در جمع فاکتور عمداً اشتباه می کنند. از ابزارهای نوین تجاری مانند بارکد، فاکتور دیجیتالی و نرم افزارهای خرید و فروش استفاده نمی کنند.

راه صحیح: روی کلیه اجناس اتیکت قیمت نصب شود. دستگاه بارکد خوان تهیه گردد و فاکتور خرید مشتری بعد از اتمام کار به وی تحویل داده شود.  

کلاس اجتماعی متخلفین این گروه: 

ممنون ازینکه توجه کردید.. تا بعد..

روابط خانم ها و آقایان دومین معضل اساسی در ایران..

 سلام دوستان.. حالتون خوبه؟؟ ببخشید که به روز کردنم طول کشید.. حتما میدونید که وقت امتحاناست و سر همه ی محصلین شلوغ.. برای اینکه وقت با ارزش شما دوستای خوبم رو نگیرم میرم سر اصل مطلب. امروز دومین معضل اجتماعی و اساسی در ایران را آوردم: مقوله طرز برخورد و نحوه احترام گذاردن به خانمها به دلایل گوناگون مانند شفرهنگی- تربیتی، محدودیت ها، بروز بحران جنسی، افزایش سن ازدواج و تفکرات و عقاید نادرست، تبدیل به معضلی جدی در جامعه کنونی شده است. در ادامه به برخی از نمونه های اصلی اشاره میکنیم:

 نگاه صرفاً جنسیتی: برداشت برخی از مردان نسبت به خانمها، کاملاً جنبه جنسیتی داشته بطوریکه جنس مونث را به عنوان ابزاری برای ارزای تمایلات شهوانی خود محسوب میکنند. عوامل روانشناختی پیچیده و متعددی در این قضیه دخیل می باشند. آقایون باید به این باور برسند که جایگاه خانمها بسیار فراتر از موضوع جنسیتی آنها بوده و باید به ارزشهای واقعی این گروه از جامعه واقف باشند. خانمها بطور طبیعی و غریزی زیبایی را دوست دارند و مایلند همیشه ظاهری جذاب و پوششی زیبا داشته باشند و این در اغلب موارد به این دلیل نیست که بخواهند آقایون به دیده جنسی به آنها بنگرند. باید توجه داشت که برای یک خانم هیچ چیزی تحقیر آمیز تر از این نیست که با نگاه جنسیتی به وی نگریسته شود. متاسفانه برخی از مردان در هر رده سنی که باشند وقتی با یک زن برخورد میکنند از نگاه آلوده نمی توانند بگذرند و اقدام به برانداز نمودن اندام وی میکنند که بسیار صحنه ای ناپسند و بدور از شان یک انسان با شخصیت و متمدن است. سوء استفاده از این قشر در اماکن عمومی و محیط های کاری یکی از دغدغه های جدی امروز جامعه بحساب می آید. ناهنجاری دیگر استفاده از الفاظ بدور از ادب و یا به اصطلاح "متلک پرانی" است که وجهه بسیار ناپسندی دارد.  

راه صحیح: احترام گذاردن و تکریم خانمها نشانه بارز تمدن و شخصیت هر فرد است. بنابراین زمانیکه به خانمی برخورد می کنید به هیچ عنوان نگاه غرض آلود به وی ننمایید و بسیار عادی و در کمال احترام از کنارش عبور کنید. در محیط کار حد و مرز تعیین کنید و هرگز از خطوط قرمز عبور نکنید. هنگام گفتگو هیچگاه از عبارات و کلماتی که تعابیر جنسی دارند استفاده نکنید. خانمها حس بسیار قوی در فهمیدن نوع نگاه شما به خود دارند. زمانیکه نگاهی سالم به آنها داشته باشید، ارزش و شخصیتتان نزدشان بسیار بالاتر خواهد رفت. کلاس اجتماعی متخلفین این گروه: E  

مزاحمت از طریق اتومبیل: یا به اصطلاح "اتو زدن" امروزه باعث شده چهره شهر بیش از بیش زشت و غیر اخلاقی به نظر برسد. متاسفانه در شهرهای بزرگ بخصوص تهران گاهی شاهد آن هستیم که وقتی خانمی برای سوار شدن تاکسی اولین قدم را در خیابان میگذارد، در همان لحظه اولیه صفی طولانی از اتومبیلها که رانندگان آنها شامل همه گروه های سنی میگردد، در جلوی وی تشکیل میشود. گویی برخی از اتومبیل هایی که در سطح شهر در حال تردد هستند همچون شکارچیانی در پی یافتن صید خود می باشند. باید گفت که این پدیده از بین همه کشورهای جهان، فقط در کشور ایران رواج دارد. در کشوری با چنین تمدن، فرهنگ و گذشته تاریخی غنی، دیاری که مردمان فرهیخته آن زبان زد خاص و عام است، با افتخاراتی جاودان در عرصه علم و دانش. این عمل به اندازه ای مضحک است که اگر فردی از خارج از کشور شاهد ماجرا باشد باعث تعجب و خنده او خواهد شد. واقعاً لحظه ای تفکر: چرا باید اینگونه باشد؟ هیچ دلیلی توجیه کننده این عمل نا زیبا نیست.  

راه صحیح: انجام این عمل نشان دهنده شخصیت پایین و مریض گونه می باشد بنابراین هیچگاه مبادرت به این عمل ناپسند نکنید.  

کلاس اجتماعی متخلفین این گروه: E  

آرایش و ظاهر نامتعارف: آراستگی و زیبایی همیشه در حد معقول، مورد پسند و مطلوب جامعه است. استفاده بیش از حد مواد آرایشی و پوشیدن لباسهای تحریک کننده توسط برخی خانمها، مناسب شخصیت آنها و امنیت اخلاقی جامعه نیست. در شرایطی که جوانان بدلیل نبود امکان ازدواج در سنین پایین باید تا زمانی طولانی تر صبر کنند، واضح است که تمایلات جنسی و عدم ارضای آن از یک طرف، و دیدن دخترانی با ظاهری تحریک کننده از سوی دیگر، باعث ایجاد ناامنی برای خانمها و اختلالات رفتاری پیچیده برای آقایون میگردد. اثرات این نوع ناهنجاری ها در نهایت زوال رشد عمومی جامعه را دربر خواهد داشت. این دسته از دختران باید بدانند که اکثر آقایون به دنبال شریکی متعادل با ظاهری مناسب و بدور از جذابیتهای جنسیتی همگانی می باشند.  

راه صحیح: پیش گرفتن راه تعادل و دوری از هرگونه افراط و تفریط در نوع آرایش و پوشش مسیری پسندیده و منطقی در برابر همگان قرار خواهد داد.  

کلاس اجتماعی متخلفین این گروه: C  

  امیدوارم بتونم کمکی هرچند کوچک با این مقاله به کشورم بکنم..   تا بعد..

فرهنگ رانندگی یکی ازاصلی ترین معضلات اجتماعی در ایران..

سلام به همه ی دوستان عزیزم.. امیدوارم حال همگی تون خوب باشه.. امتحانای ترمم کم کم داره میاد.. انشاالله که همتون موفق باشین.. خب برم سر اصل مطلب دیگه..  راستش داشتم مقاله ای رو میخوندم که در مورد 5 معضل اجتماعی اساسی در ایران بود.. یکم که در موردش فکر کردم دیدم که ما هممون شاهد این رفتارها در سطح جامعه هستیم ولی هیچ کدوم به چشم یک معضل اجتماعی به اونها نگاه نمیکنیم. و جالب تر اینکه وقتی اسم معضل میاد وسط همه شونه خالی میکنن و میگن از ما کاری بر نمیاد و مسئولای کشور باید به فکر باشن. نه این طوری که فکر می کنید نیست. من  با آوردن این مطلب خواستم بگم که همه ما می تونیم با یکم تغییر تو رفتارای خودمون و تذکر به اطرافیانمون این مسائلو که بهش میگن معضل اجتماعی رو حل کنیم..

حالا یه توضیح کوچولو و بعدم اصل مطلب: در بسیاری از جوامع افراد را از لحاظ کلاس اجتماعی و سطح تربیتی به پنج گروه A,B,C,D,E تقسیم بندی میکنند. در این دسته بندی افرادی که در کلاس اجتماعی A قرار میگیرند، کسانی هستند که از لحاظ شخصیتی، سطح فکری، ادب، رعایت قانون و مشارکت سالم در ایجاد تمدن، دارای بالاترین امتیاز می باشند. هر چه این امتیازات کاهش می یابد، کلاس اجتماعی افراد به رده های D,C,B و E تنزل می یابد. در این مقاله به 5 معضل اساسی جامعه کنونی اشاره نموده و مشخص میکنیم افراد با چه کلاس اجتماعی در ایجاد این معضلات دخالات دارند.  

     فرهنگ رانندگی

متاسفانه در بین کشورهای در حال توسعه فرهنگ رانندگی ایرانیان در سطح بسیار پایینی قرار دارد. در حالت کلی نوع رانندگی افراد هر جامعه تاثیر بسزایی در برقراری نظم و انضباط اجتماعی داشته و میتواند در ارتقای حس امنیت عمومی کمک زیادی نماید.

برخی از هنجار شکنی های متداول در این زمینه عبارتند از: رعایت نکردن حقوق عابرین پیاده: اولین اصل رانندگی امن این است که در هر صورت و در هر شرایطی الویت عبور با عابرین پیاده است. اما در عمل شاهد آن هستیم که بسیاری از رانندگان بادیدن عابرین پیاده نه تنها اجازه عبور به آنها را نمی دهند، بلکه با افزایش سرعت و انحراف از مسیر اصلی رعب و ناامنی زیادی را ایجاد می کنند.  

راه صحیح: با دیدن عابر پیاده در هر شرایطی باید از سرعت اتومبیل کاسته و تا زمان عبور کامل فرد صبر نموده و سپس به مسیر خود ادامه دهیم.  

کلاس اجتماعی متخلفین این گروه: C  

 عدم حرکت در بین خطوط: از جمله عوامل اصلی ایجاد ترافیک و اختلال در عبور و مرور، عدم حرکت در بین خطوط مشخص شده در معابر است. برخی رانندگان به دلایلی مانند ترافیک سنگین، بطور مداوم از مسیر خود منحرف شده و علاوه بر اینکه برای دیگر رانندگان ایجاد مزاحمت میکنند، در تشدید ترافیک و بر هم زدن نظم عمومی، ایفای نقش می نمایند. اینگونه افراد تصور میکنند با مسدود کردن مسیر حرکت دیگران انسانهای زرنگ و با ذکاوتی هستند که امری کاملاً مضحک می باشد.  

راه صحیح: خطوط ترسیم شده در خیابانها باید همانند موانع فیزیکی تصور شوند و باید در طول مسیر خود را ملزم به حرکت در بین این خطوط با حفظ فاصله ایمنی مناسب بدانیم. کلاس اجتماعی متخلفین این گروه: D  

استفاده بی مورد از بوق: استفاده گاه و بی گاه از بوق برای برخی از رانندگان بصورت عادتی همیشگی در آمده که این مسئله علاوه بر ایجاد آلودگی صوتی، بطور جدی باعث سلب آسایش دیگران میگردد. گویی برخی برای تخلیه تنشهای عصبی و رهایی از استرس روی به این کار می آورند.  

راه صحیح: تا حد امکان از بصدا درآوردن بوق وسیله نقلیه خود خودداری نماییم و تنها در شرایط ضروری از آن استفاده کنیم. کمی صبر و تحمل برای خودروی جلویی یا عابر پیاده یا به اصطلاح راه دادن به آنها، هم باعث میگردد مورد قدردانی قرار گیریم و هم به حقوق دیگران احترام گذارده ایم.  

کلاس اجتماعی متخلفین این گروه: D  

درگیری فیزیکی هنگام تصادف و بکارگیری الفاظ رکیک: عملی بسیار مشمئز کننده و بدور از رفتارهای سالم اجتماعی که هر نظاره گری را متاثر و متاسف میکند. بعضاً رانندگان به هنگام بروز تصادفات و یا هر گونه موارد دیگر با حالتی جنگ جویانه و با وسایلی مانند قفل فرمان به طرف فرد مقابل هجوم آورده و باعث زد و خورد فیزیکی میگردند. گاهی نیز بدلیل رفتار نامعقول اتومبیل دیگر، با الفاظ رکیک و فحاشی سعی در تادیب دیگران میکنند! معمولاً اینگونه افراد از حالات روانی متعادلی برخوردار نبوده و ناهنجارترین صحنه های اجتماعی را بوجود می آورند که علاوه بر خسارات جسمی و مالی، باعث اختلال در نظم عمومی و تنش در سایر شهروندان می شوند.  

راه صحیح: هیچگاه و در هر شرایطی کنترل خود را از دست ندهید. به هنگاه بروز تصادف با آرامش و احترام کامل نسبت به طرف مقابل رفتار کنید. هیچگاه از الفاظ رکیک استفاده نکنید.  

کلاس اجتماعی متخلفین این گروه: E   

انشاالله در پست های بعدی ۴معضل دیگه از اصلی ترین معضلات اجتماعی در کشورمون رو بیان می کنم.. امیدوارم مفید واقع بشه.. تا بعد..

.

برادر...

شخصی به نام پل یک دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود. شب عید هنگامی که پل از اداره اش بیرون آمد متوجه پسر بچه شیطانی شد که دور و بر ماشین نو و براقش قدم می زد و آن را تحسین می کرد. پل نزدیک ماشین که رسید پسر پرسید: " این ماشین مال شماست ، آقا؟"

پل سرش را به علامت تائید تکان داد و گفت: برادرم به عنوان عیدی به من داده است".

پسر متعجب شد و گفت: "منظورتان این است که برادرتان این ماشین را همین جوری، بدون این که دلاری بابت آن پرداخت کنید، به شما داده است؟ آخ جون، ای کاش..."

البته پل کاملاً واقف بود که پسر چه آرزویی می خواهد بکند. او می خواست آرزو کند. که ای کاش او هم یک همچو برادری داشت. اما آنچه که پسر گفت سرتا پای وجود پل را به لرزه درآورد:
" ای کاش من هم یک همچو برادری بودم."

پل مات و مبهوت به پسر نگاه کرد و سپس با یک انگیزه آنی گفت: "دوست داری با هم تو ماشین یه گشتی بزنیم؟"

"اوه بله، دوست دارم."

تازه راه افتاده بودند که پسر به طرف پل بر گشت و با چشمانی که از خوشحالی برق می زد، گفت: "آقا، می شه خواهش کنم که بری به طرف خونه ما؟"

پل لبخند زد. او خوب فهمید که پسر چه می خواهد بگوید. او می خواست به همسایگانش نشان دهد که توی چه ماشین بزرگ و شیکی به خانه برگشته است. اما پل باز در اشتباه بود.. پسر گفت: " بی زحمت اونجایی که دو تا پله داره، نگهدارید."

پسر از پله ها بالا دوید. چیزی نگذشت که پل صدای برگشتن او را شنید، اما او دیگر تند و تیـز بر نمی گشت. او برادر کوچک فلج و زمین گیر خود را بر پشت حمل کرده بود.

سپس او را روی پله پائینی نشاند و به طرف ماشین اشاره کرد :" اوناهاش، جیمی، می بینی؟ درست همون طوریه که طبقه بالا برات تعریف کردم. برادرش عیدی بهش داده و او دلاری بابت آن پرداخت نکرده. یه روزی من هم یه همچو ماشینی به تو هدیه خواهم داد ... اونوقت می تونی برای خودت بگردی و چیزهای قشنگ ویترین مغازه های شب عید رو، همان طوری که همیشه برات شرح می دم، ببینی."

پل در حالی که اشکهای گوشه چشمش را پاک می کرد از ماشین پیاده شد و پسربچه را در صندلی جلوئی ماشین نشاند. برادر بزرگتر، با چشمانی براق و درخشان، کنار او نشست و سه تائی رهسپار گردشی فراموش ناشدنی شدند.

قدردانی...

این پیام نه تنها برای بچه ها بلکه برای همه کسانی که در این جامعه زندگی می کننند موثر می باشد.

 

یک شخص جوان با تحصیلات عالی برای شغل مدیریتی

در یک شرکت بزرگ درخواست داد. در اولین مصاحبه پذیرفته

  شد؛ رئیس شرکت آخرین مصاحبه را انجام داد. رئیس شرکت از شرح

 سوابق متوجه شد که پیشرفت های تحصیلی جوان از دبیرستان تا پژوهشهای

  پس از لیسانس تماماً بسیار خوب بوده است، و هرگز سالی نبوده که نمره نگرفته باشد.

رئیس پرسید: ((آیا هیچ گونه بورس آموزشی در مدرسه کسب کردید؟))

جوان پاسخ داد: ((هیچ.))

رئیس پرسید: ((آیا پدرتان بود که شهریه های مدرسه شما را پرداخت کرد؟))

جوان پاسخ داد: ((پدرم فوت کرد زمانی که یک سال داشتم، مادرم بود که شهریه های

مدرسه ام را پرداخت می کرد.))

رئیس پرسید: ((مادرتان کجا کار می کرد؟))

جوان پاسخ داد: ((مادرم بعنوان کارگر رختشوی خانه کار می کرد.))

رئیس از جوان درخواست کرد تا دستهایش را نشان دهد.

جوان دو تا دست خود را که نرم و سالم بود نشان داد.

رئیس پرسید: ((آیا قبلاً هیچ وقت در شستن رخت ها به مادرتان کمک کرده اید؟))

جوان پاسخ داد: ((هرگز، مادرم همیشه از من خواسته که درس بخوانم و

کتابهای بیشتری مطالعه کنم. بعلاوه، مادرم می تواند سریع تر از من رخت بشوید.))

رئیس گفت: ((درخواستی دارم. وقتی امروز برگشتید، بروید و دستهای مادرتان را تمیز کنید،

و سپس فردا صبح پیش من بیایید.))

جوان احساس کرد که شانس او برای بدست آوردن شغل مدیریتی زیاد است.

وقتی که برگشت، با خوشحالی از مادرش درخواست کرد تا اجازه دهد دستهای او را تمیز کند.

مادرش احساس عجیبی می کرد، شادی اما همراه با احساس خوب و بد، او دستهایش را به مرد جوان

نشان داد. جوان دستهای مادرش را به آرامی تمیز کرد. همانطور که آن کار را انجام می داد اشکهایش

سرازیر شد. اولین بار بود که او متوجه شد که دستهای مادرش خیلی چروکیده شده،

و اینکه کبودی های بسیار زیادی در پوست دستهایش است. بعضی کبودی ها خیلی دردناک

بود که مادرش می لرزید وقتی که دستهایش با آب تمیز می شد.

این اولین بار بود که جوان فهمید که این دو تا دست هاست که هر روز رخت ها را می شوید تا

او بتواند شهریه مدرسه را پرداخت کند. کبودی های دستهای مادرش قیمتی بود که مادر مجبور بود

برای پایان تحصیلاتش، تعالی دانشگاهی و آینده اش پرداخت کند.

بعد از اتمام تمیز کردن دستهای مادرش، جوان همه رخت های باقیمانده را برای مادرش

یواشکی شست.

آن شب، مادر و پسر مدت زمان طولانی گفتگو کردند.

صبح روز بعد، جوان به دفتر رئیس شرکت رفت.

رئیس متوجه اشکهای توی چشم های جوان شد، پرسید:

((آیا می توانید به من بگویید دیروز در خانه تان چه کاری انجام داده اید

و چه چیزی یاد گرفتید؟))

جوان پاسخ داد: ((دستهای مادرم را تمیز کردم، و شستشوی همه باقیمانده رخت ها را نیز تمام کردم.))

رئیس پرسید: ((لطفاً احساس تان را به من بگویید.))

جوان گفت:

1-اکنون می دانم که قدردانی چیست. بدون مادرم، من موفق امروز وجود نداشت.

2-از طریق با هم کار کردن و کمک به مادرم، فقط اینک می فهمم که چقدر سخت و دشوار

است برای اینکه یک چیزی انجام شود.

3-به این نتیجه رسیده ام که اهمیت و ارزش روابط خانوادگی را درک کنم.

رئیس شرکت گفت: ((این چیزیست که دنبالش می گشتم که مدیرم شود.))

می خواهم کسی را به کار بگیرم که بتواند قدر کمک دیگران را بداند، کسی که زحمات دیگران را

برای انجام کارها بفهمد، و کسی که پول را بعنوان تنها هدفش در زندگی قرار ندهد. شما استخدام شدید.

بعدها، این شخص جوان خیلی سخت کار می کرد، و احترام زیردستانش را بدست آورد.

هر کارمندی با کوشش و بصورت گروهی کار می کرد. عملکرد شرکت به طور فوق العاده ای بهبود یافت.

 

یک بچه، که حمایت شده و هر آنچه که خواسته است از روی عادت به او داده اند،

((ذهنیت مقرری)) را پرورش داده و همیشه خودش را مقدم می داند. او از زحمات والدین خود

بی خبر است. وقتی که کار را شروع می کند، می پندارد که هر کسی باید حرف او را گوش دهد، زمانی که

 مدیر می شود، هر گز زحمات کارمندانش را نمی فهمد و همیشه دیگران را سرزنش می کند. برای شخصی،

که ممکن است از نظر آموزشی خوب باشد، ممکن است یک مدتی موفق باشد، اما عاقبت احساس کامیابی نمی کند.

او غر خواهد زد و آکنده از تنفر می شود و برای بیشتر بدست آوردن می جنگند. اگر این جور والدین حامی هستیم،

آیا ما داریم واقعاً عشق را نشان می دهیم یا در عوض داریم بچه هایمان را خراب می کنیم؟

 

شما می توانید بگذارید بچه هایتان در خانه بزرگ زندگی کنند، غذای خوب بخورند، پیانو بیاموزند،

تلویزیون صفحه بزرگ تماشا کنند. اما هنگامی که دارید چمن ها را می زنید، لطفاً اجازه دهید آن را تجربه

کنند. بعد از غذا، بگذارید بشقاب و کاسه های خود را همراه با خواهر و برادر هایشان بشویند.

برای این نیست که شما پول ندارید که مستخدم بگیرید، می خواهید که آنها درک کنند، مهم نیست که

والدین شان چقدر ثروتمند هستند، یک روزی موی سرشان به همان اندازه مادر شخص جوان سفید خواهد شد.

 

**مهم ترین چیز اینست که ما و بچه های مان یاد بگیریم که چطور از زحمات و تجربه سختی قدردانی کنیم و

یاد بگیریم که چطور برای انجام کارها با دیگران کار کنیم.** 

واقعا قدردان زحمات پدر و مادرمون هستیم؟؟؟